علت کم حجابی و بی حجابی بانوان:

بر پايه نظرسنجى و تحقيقاتی پيرامون علت كم توجهى دختران و زنان به حجاب، نتايجى به دست آمده كه برخى به قرار زير است:

 

1.بی اطلاعی:

بى  اطلاعى از فوائد و آثار پوشيدگى و پيامدهاى ناپوشيدگى، یکی از اصلى ترين عامل كم حجابى ايشان است؛ هر چند انگيزه هاى ديگرى نيز در رفتار آنان تاثير داشته است.

برخى از ابعاد بى اطلاعى زنان به قرار زير است: 

  • نشناختن ويژگى هاى جسمى و روحى خود
  • نشناختن مرد
  • ندانستن هدف آفرينش خود و تفاوت هايش با مرد
  • بى آلايشى زنان كه سبب مى شود به همگان اعتماد داشته باشند
  • بى اطلاعى از معارف دين و احكام
  • وجود همسران كم اطلاعى كه در رشد فرهنگى خانواده خود كوشش نمى كنند و ... 

2- مخالفت با جامعه:

اين واقعيت تلخ را نمى توان از نظر دور داشت كه يكى از عوامل بى توجهى دختران و زنان به حجاب، ستيز با جامعه و گريز از تحقير است. ارائه تصوير ناصحيح از حجاب و انتظار گوشه نشينى از زنان مسلمان، گويا سبب شده است كه برخى پوشش اسلامى را براى خود نوعى عامل تحقير و مانع پيشرفت بپندارند. آموزه هاى ناصحيح نيز سبب شده است كه زن در بسيارى از مواقع، خود را مقهور مرد بشناسد و بپندارد كه او مى خواهد زن را به خدمت خويش محدود سازد با چنين پندار و توهم ناصواب، زن هر گونه اصول انضباطى و اخلاقى را كه از سوى مرد سفارش شود، براى خود نوعى عامل محدوديت زا قلمداد مى كند و مى خواهد از آن بگريزد. در اين حالت، زن با بى توجهى خود به حجاب قصد فسادانگيزى ندارد و تنها مى خواهد نشان دهد كه وى نيز داراى امتيازاتى است كه در صورت لزوم مى تواند در جلب توجه مردان از آن استفاده كند.

 

3 حجاب مانع خوشبختی:

گروهى بدين سبب به پوشيدگى خود اهميت نمى دادند كه حجاب را در زندگى شان عامل خوشبختى و موفقيت يا پيشرفت نمى دانستند و نقش آن را خنثى مى پنداشتند. نزد اين عده نه فقط حجاب، بلكه بيشتر امور مورد تاييد دين عامل خوشبختى يا پيشرفت نيست.

 

4- انگيزه هاى سياسى:

تاثيرپذيرى افراد از پديده ها و كنش هاى سياسى، امرى انكارناپذير است. به موجب اين امر، فرد زمانى كه به هر علت - بجا يا نابجا - با موجوديت سياسى حاكم مخالف شود يا بخشى از عملكرد آن را نپسندد و از سويى نتواند واكنشى ستيزه جويانه پيش گيرد، مخالفت خود را در رفتارهاى اجتماعى اش ظاهر مى سازد و اگر حاكميت سياسى و اجتماعى با مذهب گرايان است، او سعى مى كند هر چه نشان مذهب دارد از خود دور سازد و بر ضد آن، موضع گيرى كند. امروزه اين پديده، پوشش بانوان را نيز در برگرفته است و گروهى از كم حجابان سعى دارند با بى توجهى به حجاب، به ارزش هاى موجود در نزد مذهب گرايان حاكم بى اعتنايى كنند. مردان نيز گاه به همين انگيزه سعى در كم حجابى همسران خود دارند، تا بدين وسيله به نوعى، رنجش خود را از طرز تفكرى خاص، التيام بخشند.

 

5- عوامل و انگيزه هاى روانى:

ميان عوامل و انگيزه هاى روانى كم حجابى بانوان چند عامل از اهميت بيشترى برخوردار است که در زیر به این چند عامل اشاره شده است:

۱.در جست و جوى شخصيت اجتماعى

2.اثبات لياقت

3.اشتياق به پسنديدگى و تحسين برانگيزى

 

6- تاثيرپذيرى از محيط :

اين عامل به قدرى در طرز رفتار اشخاص تاثيرگذار است كه ادعا مى شود همه رفتارها و معتقدات اشخاص تابع عوامل تربيت (وراثت، محيط خانوادگى، اجتماعى و...) است. چه افراد غيرمسلمانى كه اگر در محيط اسلامى يا خانواده مذهبى پرورش مى يافتند، مسلمان بودند و برعكس، چه فراوان دختران و زنان ناپوشيده اى را مى توان يافت كه با كمترين راهنمايى، بانوان پاك و معتقد مى گردند.

تاثير پديده محيط به گونه اى است كه در زمان طولانى، اعتقادات اشخاص را دستخوش دگرگونى و آلودگى خود مى سازد و رفتارها را ثبات مى بخشد، به طورى كه پس از ترك آن محيط نيز همچنان تاثيرات زيانبار گذشته باقى است. از اين رو هرگاه بانويى به هر علت براى مدتى نتواند يا نخواهد پوشش خود را رعايت كند، پس از تغيير شرايط محيطى اش نيز، بازگرداندن وى به شرايط پوشيدگى بسيار دشوار است. زيرا گذشت زمان گناه را نزد وى آسان و عادى مى سازد و رفته رفته اعتقاد جديدى در وى پديد مى آورد كه بدان خو مى كند و چه بسا رفتار خود را ناپسند نمى شمرد تا بخواهد از آن باز ايستد.

 

7- خودباختگى (كم پندارى خويشتن) :

از آنجا كه خودباختگى فرهنگى، پيش درآمد وابستگى فرهنگى و سياسى است، سال ها است كه جامعه شناسى صنعتى غرب براى گسترش آن در جوامع شرق كوشش مى كند. هدف آن است كه ارزش هاى معنوى فرهنگ ها نزد ملت ها بى مقدار جلوه كند تا به سادگى خود را وابسته فرهنگى و سياسى بيگانه بشناسند و از اين طريق احساس بزرگى و عظمت كنند.

از آن زمان كه غرب اصول اخلاقى و معنوى را دور افكند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بيشتر بها داد، تا بدين وسيله خلا فرهنگى خويش را جبران كند و مردمان ديگر فرهنگ ها را بفريبد و به فرهنگ پوشالى خود جذب كند. از اين پس، شرق نشينان مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند همه خرد پنداشتند و غرب در نگاهشان عظمت و شكوه صد چندان يافت و گمان كردند كه آن ها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخصص، همه چيزشان ستودنى است و آنچه ما داريم سراسر نكوهيده است. در آنجا زنانى يافت مى شوند كه بى پوشش مناسب، به مدارج علمى و سياسى و اقتصادى دست يافته اند، و در اينجا بانوانى با بهترين پوشش، در پايين ترين مرتبه اجتماعى، علمى و اقتصادی!  با گذشت زمان، اين خودباختگى براى انسان شرقى معيارى كلى استخراج كرد كه: آنچه او (انسان شرقى) معتقد است و انجام مى دهد با عقب افتادگى پيوند دارد، چنان كه آنچه آن ها (انسان غربى) معتقدند و در پيش گرفته اند، با «پيشرفت » رابطه اى ناگسستنى دارد. اين خودباختگى، به تدريج تبليغات و برنامه هاى فرهنگى ما را هم در بر گرفت و تاكنون، در فيلم ها، زنان باعفت و حجاب بيشتر به صورت خدمتكار خانه يا مدرسه، فالگير، جادوگر، عناصر ژوليده و بى ادب و بى سواد نمايش داده مى شوند و بى حجابان، نظيف و مؤدب و بافرهنگ!

 

8- الگوهاى ناپذيرفته :

با همه آنچه گفتيم، نمى توان از اين نكته غفلت ورزيد كه گاه وجود برخى الگوهاى ناپذيرفته سبب گريز دختران و زنان از حجاب مى گردد. الگوى نامناسب نقش تخريبى دارد و ارزش هاى معنوى را نيز در نگاه افراد تيره و نامناسب جلوه مى دهد.

 وقتى بانويى پوشش اسلامى به تن مى كند بايد بداند كه مسؤوليتش بسى افزون شده است. اخلاق و رفتار ناشايست، دور از شان زن مسلمان است و بدخلقى، شرارت، حسادت، رقابت ناسالم، تقليدگرى، فزون خواهى و تجمل دوستى زيبنده بانوى باحجاب نيست. حجاب زن مسلمان زمانى جاذبه آفرين است كه ديگر دافعه ها در وجود او يافت نشود. هرگاه بانويى از ميان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامى بسنده كند هرگز نخواهد توانست ديگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت كند و به رعايت اصول اخلاقى خوشبين سازد. نزد خيلى از زنان، حجاب - در حد چادرى معمولى - آسان ترين علامت مسلمانى شناخته مى شود؛ در حالى كه قرآن چون ويژگى هاى زن مسلمان را برمى شمارد، حجاب را در زمره صفاتى ديگر، نشان مسلمانى او مى داند.